وبلاگ نویسی مثل فریاد زدن زیر آب ه اما توی یک آکواریوم .

زنجیر شدی به یک وزنه ی سنگین . کمک میخوای و دست و پا میزنی . 

یک عده هم با شور و هیجان نگات می کنن .

دست و پا زدن ات .

کمک خواستن ات .

استیصال ات .

اینا همه اش تماشایی ه .

اما هیچکس صدات را نمیشنوه !

انگار بازیگر الکن سیرکی .

شایدم تماشاجی ها اصلا عضوی به اسم گوش ندارن .

اینم یه جور فرگشت ه لابد .

فرگشت کر شدن  !


روح وحشی



+دارم توی چاه داد میزنم . نه کسی صدامو با دل اش میشنوه و نه میخواد بشنوه .

منم و نوشتن و شاید کمی التیام .

منم و اعتیاد به نوشتن .

منم و این دلخوشی رو به زوال .

++رنج آدم ها هم تماشایی شده .

+++ سکوت تو را میشنوم 

           من به این بی تفاوتی ها خو کرده ام

            دیدن شیر در قفس اشک مرا در می آورد

            شیری شده ام در قفس برای سرگرمی دیگران


++++ یکی نیست بگه مگه صدای میلیون میلیون آدم دیگه شنیده میشه که تو حالا جوش خودتو میزنی خانم روح وحشی !


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها